پیشرفت استراتژی های توانبخشی در درمان سلول های بنیادی برای آسیب نخاعی
درمان بازسازی مبتنی بر سلول های بنیادی راهی را برای بهبود عملکردی بیماران مبتلا به آسیب نخاعی (SCI) باز کرده است. توانبخشی احیا کننده به دلیل اثرات هم افزایی، امکان سنجی، غیرتهاجمی بودن و ویژگی های متنوع و سیستمیک توجه گسترده ای را به خود جلب کرده است.
درمان بازسازی مبتنی بر سلول های بنیادی راهی را برای بهبود عملکردی بیماران مبتلا به آسیب نخاعی (SCI) باز کرده است. توانبخشی احیا کننده به دلیل اثرات هم افزایی، امکان سنجی، غیرتهاجمی بودن و ویژگی های متنوع و سیستمیک توجه گسترده ای را به خود جلب کرده است.
در این مقاله مروری، ویژگیهای توانبخشی و مکانیسم درمان ترکیبی را شرح داده است و توانبخشی ترمیمی را در زمینه SCI مورد بحث قرار گرفته است. با جدا کردن مفهوم توانبخشی ترکیبی از توانبخشی ترمیمی، ما پیشنهاد میشود که نقشهای اصلی توانبخشی بازسازیکننده را میتوان به عنوان شرطیسازی/بازسازی، تمرین عملکردی و تمرین بدنی طبقهبندی کرد، که همگی برای افزایش بازیابی عملکردی با استفاده از درمانهای سلول بنیادی ضروری هستند.
آسیب نخاعی (SCI) منجر به عواقب مختلف عصبی در سیستم حرکتی، حسی و خودمختار می شود. هیچ درمانی به معنای دقیق وجود ندارد، فقط رویکردهایی برای کاهش آسیب ثانویه SCI حاد، از جمله روشهای جراحی برای تثبیت مجدد و رفع فشار نخاع و افزایش فشار خون. درمانهای توانبخشی پس از این روشها انجام میشوند، اما نخاع آسیبدیده تنها درجه کمی از انعطافپذیری و بهبود عملکردی را نشان میدهد.
برای بیش از دو دهه، درمان ترمیمی مبتنی بر سلول های بنیادی به عنوان یک روش درمانی پیشرفته مورد بررسی قرار گرفته است که انتظار می رود پیش آگهی پس از SCI را تغییر دهد. هم منابع پیوند سلولی، از جمله سلولهای پوشش بویایی (OECs)، سلولهای بنیادی مزانشیمی (MSCs)، و سلولهای بنیادی/پیشساز عصبی (NS/PCs)، و منابع پیوند بافتی، از جمله اعصاب محیطی و مخاط بویایی، مورد بررسی قرار گرفتهاند. اگرچه برخی از این روشها تا مرحله کارآزمایی بالینی پیش رفتهاند، سلولهای بنیادی پیوندی همیشه آنطور که انتظار داشتیم کار نمیکنند و بنابراین دادههای فعلی فقط بهبود عملکردی محدودی را نشان میدهند. یکی از عواملی که به طور قابل توجهی بر پتانسیل درمانی تأثیر می گذارد، ریزمحیط است که در طول زمان پس از آسیب تغییر می کند. اگرچه بسیاری از محققین گزارش دادند که درمان با سلول های بنیادی در مراحل اولیه اثرات قابل توجهی دارد، اما با کاهش انعطاف پذیری عصبی، پتانسیل درمانی خود را در فاز مزمن از دست می دهند. تعداد بیماران در فاز مزمن 50 برابر بیشتر از فاز حاد به زیر حاد است. بنابراین، تعیین استراتژی هایی که می تواند برای درمان نخاع آسیب دیده مزمن مورد استفاده قرار گیرد، بسیار مهم است.
ارسال به دوستان